تابستان و زمستان ندارد. در هر فصل از سال که باشد زائران بسیاری از نقاط مختلف تهران و ایران به قصد زیارت و سیاحت به سمت شمیران و تجریش می‌آیند تا برای ساعاتی مهمان بارگاه امامزاده صالح(ع) باشند.

امامزاده صالح میدانگاه

به گزارش همشهری آنلاین، فضای آرام و باصفای صحن امامزاده دور از شلوغی و هیاهوی تجریش، فرصتی مغتنم است که استخوانی سبک  و یک دل سیر زیارت کنی. بعد از زیارت هم می‌توانی از ضلع شمالی صحن وارد بازاری سرپوشیده شوی که هنوز یادگارهایی از گذشته با خود دارد.

«عباس صالحی»، از معتمدان شمیران که علاقه وافری به پژوهش و تاریخ نگاری در حوزه منطقه زندگیش دارد، برایمان از تابستان‌هایی می‌گوید که زائران با بار و بنه به تجریش می‌آمدند و چند روزی مهمان امامزاده می‌شدند؛ هم زیارت بود و هم سیاحت، آن هم در هوای پاک و مطبوع تابستان‌های شمیران و در کنار رودخانه‌های پرآب و مصفایی که اطراف امامزاده جاری بود. همسفر خاطراتش می‌شویم و گوش به شنیدن حکایت‌هایی از سال‌های دور شمیران می‌سپریم؛ حکایت‌هایی که در همه آن‌ها می‌توان نشانه‌ای از بارگاه امامزاده صالح(ع) پیدا کرد.  

همسایگی با امامزاده 

امامزاده صالح(ع) از گذشته تا کنون برای شمیرانی‌ها جایگاه ویژه‌ای داشته است. اکنون کوچه‌های اطراف امامزاده به انبار مغازه‌های تجریش تبدیل شده‌اند، اما حدود پنجاه سال پیش خانه‌های گِلی کوچه‌های اطراف امامزاده محل زندگی طایفه‌های تجریش بود و همسایگی با امامزاده تأثیر معنوی بسیاری بر جوانان منطقه داشت.

بسیاری از اهالی قدیمی هنوز «میرزا فرهمند»، معلم قرآن خود را به یاد دارند؛ معلم موسفیدی که درس قرآن خوانده بود و سواد مکتبی داشت و بچه‌ها را به درس خواندن تشویق می‌کرد. بچه‌ها مانند بزرگ‌ترها و به گویش محلی به او «میزفرهمند» می‌گفتند. خیلی از همان پسربچه‌های بازیگوش که حالا به جایی رسیده‌اند، درس خواندن خود را مدیون میرزا فرهمند می‌دانند.

من بچه بودم و میرزا را به یاد ندارم، اما از دکتر «حسن صالحی‌مقدم» و دکتر «محمد ملکی» این خاطره را شنیده‌ام که میرزا فرهمند هر وقت بچه‌ها را در کوچه مشغول بازی می‌دید از فرصت استفاده می‌کرد تا آن‌ها را به درس خواندن ترغیب کند. گاهی هم به هر کدام یک سکه یک‌قرانی جایزه می‌داد. بچه‌ها در خانه‌ای که کنار امامزاده صالح(ع) بود، جمع می‌شدند و پای درس میرزا می‌نشستند.

مهمانان امامـزاده صالح (ع) تجریش
«عباس صالحی» یکی از معتمدین محله تجریش و از کسبه این منطقه است. او به دلیل علاقه‌ای که به تاریخ تجریش دارد پای صحبت بزرگان این منطقه نشسته و خاطرات بسیاری را از زبان آن‌ها شنیده و جمع‌آوری کرده است. علاقه او به تاریخ شفاهی تجریش سرمنشأ جمع‌آوری عکس‌های قدیمی و تهیه آرشیوی ارزشمند شده است. 

به آن محل می‌گفتند مسجد فرهمند. میرزا از کسبه بازار تجریش بود و اهل حلال و حرام. پسرش عباس برایم نقل کرده که یک بار همراه پدرش کیسه‌های بزرگ شکر  برای مغازه خریده بودند. او (عباس) کیسه‌ها را  دم در میگذارد تا پدر کلون در را باز کند. پدرش متوجه می‌شود و می‌گوید: «کوچه شارع عام است و تو راه مردم را سد کرده‌ای.» بعد یک قران پول به عنوان رد مظالم در صندوقچه خیرات می‌گذارد تا حقی بر گردنش نباشد.

پدر من هم که به «مش ممد» معروف بود در تجریش بستنی‌فروشی داشت. از قدیم بیشتر کسبه تجریش مردمدار و متدین بودند. مرسوم بود که کسبه با شنیدن صدای اذان مغازه‌های خود را تعطیل می‌کردند و برای نماز به امامزاده صالح(ع) یا مساجدی که در بازار تجریش بودند، می‌رفتند. خیلی سال پیش فردی به نام «میرزا تقی خان» خانه‌های گلی اطراف بازار را وقف امامزاده کرده بود.

این خانه‌ها بعدها به مغازه تبدیل شدند و بازار اطراف امامزاده کم‌کم شکل گرفت. این بازار هنوز هم میان اهالی قدیمی به بازار صالحیه معروف است. حمام عمومی و مغازه‌های دور حرم و کوچه امامزاده صالح(ع) همگی از موقوفات امامزاده صالح (ع) هستند.

 طایفه صالحی و امامی خادمان و متولیان قدیمی

در گذشته افراد معتمد و سرشناس تجریش از کلیدداران امامزاده بوده‌اند. در واقع اهالی محل به امورات مربوط به امامزاده رسیدگی می‌کردند. قدیمی‌ترین متولیان از طایفه‌ «حاج حسینی» ‌ بودند و بعدها این منصب را طایفه‌های «امامی» ‌ و «صالحی» عهده‌دار شدند. مرحوم «شیخ علی امامی»، قدیمی‌ترین خادم و آخرین خادم امامزاده تا چند سال پیش در قید حیات بود.

او کلیددار امامزاده و مرد متین و بسیار باخدایی بود. مرحوم «حاج مصطفی صالحی» متولی دیگر امامزاده بود. حاج مصطفی قاری و روضه‌خوان امامزاده بود و راه پدرش، «آشیخ علی»، را ادامه داده بود، راهی که بعدها پسرش، «حاج رضا»، به مدت پنجاه سال ادامه داد.

حاج مصطفی صالحی سال ۱۳۴۷ فوت کرد. او همیشه به پسرانش می‌گفت هر چه داریم از سر تصدق اهل بیت (ع) داریم. مرحوم حاج «عباس صالحی» یکی از پسران حاج مصطفی است که دعای سحر با صدای او بارها از رادیو و تلویزیون پخش شده است. بعضی از اهالی تجریش نام فامیلی خود را به دلیل وجود بارگاه امامزاه صالح(ع) به نام صالحی یا امامی انتخاب می‌کردند. من و مرحوم حاج عباس صالحی هم‌نام بودیم. مرحوم حاج عباس صالحی در داخل حرم به خاک سپرده شد.

سیل‌ ویرانگر در مرداد 

قرار گرفتن تجریش در دامنه کوه‌های پربرف توچال و سیلاب‌های فصلی موجب شده بودند تا چندین بار مغازه‌های اطراف امامزاده و تکیه تجریش تخریب شوند. شنیده بودم که چنین بار سیلاب به امامزاده رسیده است. حتی یک بار سیل به مقبره امامزاده رسیده بود و همه اطراف آن شن و ماسه جمع شده بود که به همت معتمدان و اهالی تجریش پاکسازی شد. اما بزرگ‌ترین واقعه سیل مربوط به سال ۱۳۶۶ است که در میانه روز و در مردادماه اتفاق افتاد. ساعت ۱۲ ظهر، آسمان تجریش با ابرهای سیاه پوشیده شد.

مهمانان امامـزاده صالح (ع) تجریش

هوا ناگهان توفانی شد و باران شدیدی شروع به باریدن کرد. در کمتر از یک ساعت بارانی که انتظارش دور از ذهن بود به سیلی ترسناک و ویرانگر تبدیل شد. رودخانه گلابدره طغیان کرد و هر چه خاک و گل و سنگ را که در سر راهش بود، شست و با خود به تجریش آورد. سیلاب به بازار سنتی تجریش و امامزاده صالح(ع) و تکیه رسید و بخش زیادی از تکیه تجریش و لوازم به‌یادگارمانده از گذشته این تکیه، مغازه‌ها و خانه‌های اطراف میدان تجریش را تخریب کرد.

چناری که در خاطره‌ها ماندگار شده است

امامزاده یادگارهای بسیاری داشت که اکنون اثری از آن‌ها باقی نمانده ‌است. در عکس‌های قدیمی به خوبی می‌توان بارگاه امامزاده با طاق‌های آجری آن را مشاهده کرد. به عکس بالا نگاه کنید، آنچه بیشتر از همه در عکس نمایان است چنار تنومندی است که اطرافش را مردانی با لباس قجری احاطه کرده‌اند؛ افرادی که احتمالاً از اهالی شمیران‌اند یا زائرانی‌اند که برای نوشیدن چای و استراحت در کنار قنات دور هم جمع شده اند. چنار سال‌های سال در قسمت ورودی امامزاده قرار داشت و بعضی قدمت آن را حدود نهصد سال می‌دانستند.

چنار امامزاده تنه تنومند و شاخه‌های گسترده‌ای داشت. نوشته اند که محیط تنه درخت ۱۵ متر بوده است. تنه خالی این چنار تنومند قهوه‌خانه‌ای بود که صاحب آن رزق و روزی‌اش را از چای خوردن زائران به دست می‌آورد. بعدها این محل به کفاشی یا به اصطلاح قدیم به پینه‌دوزی تبدیل شد. فردی به نام «مش عبدالله» در این حفره ‌توخالی گیوه‌های زائران را تعمیر می‌کرد. زائران برای چنار همجوار امامزاده، احترام خاصی قائل بودند و نوارهای سبزی برای برآورده شدن حاجات به دور تنه درخت می‌بستند، اما تنه فرسوده این چنار پیر برای حفظ ایمنی زائران در دهه ۱۳۶۰ قطع شد و خاطرات اهالی را با خود برد؛ مانند همه یادگارهایی که روزی در امامزاده بود و در گذر زمان اثری از آن‌ها باقی نمانده ‌است.

مهمانان امامـزاده صالح (ع) تجریش
چنار امامزاده صالح

شمیران به روایت تاریخ

چناری که قهوه‌خانه شد

قدیم‌ترها تا حدود دهه ۱۳۴۰، شمیران به هوای سرد و برفش معروف بود. در آن سال‌ها زمستان‌ها آنقدر برف می‌بارید که کمتر کسی جرئت می‌کرد از خانه خارج شود. به یاد دارم که برف و یخ زمستان تا خرداد سال بعد در کوچه‌های اطراف امامزاده تلنبار می‌شد و ما مجبور بودیم با شکستن یخ مسیر را برای عبور رهگذران باز کنیم. اما تابستان‌های تجریش حکایتی دیگر داشت؛ فصل زیارت و تفریح بود. آن‌ها که ساکن شمیران بودند، هر روز و بعضی هم پنجشنبه‌ها برای زیارت اهل قبور راه امامزاده را در پیش می‌گرفتند.

آن‌هایی هم که از مناطق دیگر مسافر شمیران می‌شدند، با اهل و عیال به زیارت امامزاده صالح(ع) می‌آمدند. مثل الان نبود که به راحتی بتوانند با وسیله نقلیه عمومی از جنوب شهر به شمال شهر یا برعکس برویم. چندین ساعت طول می‌کشید تا زائران به تجریش برسند. قبل از اینکه خیابان‌ها جاده و آسفالت شود، آن‌ها که وضعشان خوب بود با قاطر و اسب می‌آمدند و آن‌ها که بضاعت مالی نداشتند با پای پیاده. هوای خنک شمیران در تابستان شوق ماندن در شمالی‌ترین نقطه تهران را بیشتر می‌کرد.

به برکت وجود امامزاده، این منطقه امنیت بسیاری داشت به طوری که بعضی خانواده‌ها یک هفته‌ای در کنار رودخانه سرپل تجریش اتراق می‌کردند. در عکس‌های قدیمی می بینیم که اطراف امامزاده طاق‌هایی بوده که مردم می‌توانستند با خیال راحت شب را در آنجا بخوابند. با روشنی هوا به زیارت می‌رفتند و بعد فرصت داشتند تا در میان باغ‌های اطراف امامزاده و رودخانه تفرج کنند. درست پشت امامزاده، «حاج حسین» بساط منقل و ذغال راه می‌انداخت و زائران، مشتری کباب حاج حسین می‌شدند.

تجریش پاتوق‌های دیگری هم داشت. دم رودخانه سرپل تجریش، «منوچهر زاغی» در قهوه‌خانه‌اش میزبان زائران و گردشگران بود. خوردن آبگوشت و دیزی کنار رودخانه و زیر سایه درختان بید و چنار برای مسافران و زائرانی که از هوای گرم تابستان تهران به شمیران پناه آورده بودند، غنیمتی بود.  

نذر نمک مرسوم نبود

دور تا دور امامزاده مقبره بود و شمیرانی‌ها امواتشان را در حیاط امامزاده به دست پیرمردی به نام «کل شعبان» به خاک می‌سپردند. من کل شعبان را دیده بودم. اموات را در خاک می‌گذاشت و برایشان دعا می‌خواند. پنجشنبه‌ها امامزاده صالح (ع) شلوغ‌تر از روزهای دیگر هفته بود. حتی رجال و بزرگان قاجار هم برای زیارت یا شرکت در مجلس ختم به امامزاده می‌آمدند.

«مشهدی خورشید» که در گویش محلی به او «مش خورشید» می‌گفتند قلیان چاق می‌کرد و در مجلس می‌گرداند. زائرانی که برای زیارت امامزاده یا زیارت اهل قبور می‌آمدند، نان و خرما خیرات می‌دادند و گاهی هم لقمه‌های کوچک نان و پنیر.

ما که ساکنان قدیمی تجریش هستیم به یاد نداریم که نذری با عنوان نذر نمک مرسوم بوده باشد. داستان‌هایی در این‌باره نقل شده است، اما هیچ کدام صحت ندارد. «یوسف خان وقارالملک» و «سپهسالار اعظم تنکابنی» از رجال دفن‌شده در امامزاده صالح(ع) هستند. بزرگان تجریش هر شب جمعه در مقبره سپهسالار تنکابنی جمع می‌شدند. یکی از آن‌ها سرهنگ «محمود مژده» بود؛ کسی که سه‌راه مژده در نیاوران به اسم او نامگذاری شده است.  

در چوبی امامزاده

علاقه من به تاریخ شمیران موجب شده تا خیلی از دوستان و آشنایان عکس‌های قدیمی از تجریش و امامزاده صالح(ع) را به من بسپرند. گاهی از روی آن‌ها عکس می‌گیرم و گاهی هم اصل عکس را به من می‌دهند. عکس‌ها را به دیوار خانه‌ای که از تجریش قدیم برایم به یادگار مانده است، چسبانده‌ام و هر کدام از دوستان که دلتنگ آن روزها می‌شوند به این خانه که به موزه عکس‌های قدیمی تبدیل شده است سر می‌زنند.

در عکسی قدیمی که بیش از صد سال قدمت دارد، می‌توان دید که در ورودی اصلی بارگاه دری چوبی بود که اکنون اثری از آن باقی نمانده است. تاریخ ساخت این در به زمان قاجار و فتحعلی‌شاه برمی‌گردد. زائران از بازار سرپوشیده وارد محوطه امامزاده می‌شدند و ورودی امامزاده همین در چوبی بود. محلی که در چوبی قرار داشت، اکنون در قسمت مخصوص به بانوان قرار دارد.

در حیاط اصلی حوضی بود که آب آن از قنات سرپل تجریش تأمین می‌شد. آب از این قنات روانه حوض می‌شد و بعد از گذشتن از یک آبراه به سمت باغ‌های اطراف تجریش می‌رفت. کنار حوض پاشویه‌ای بود تا زائران در آب حوض وضو بگیرند، اطراف حوض بنشینند و استراحت کنند. در عکس دیگری که از آن دوران به یادگار مانده است، مردانی با لباس‌ قجری دیده می‌شوند. یک قبا و شلواری بلند با گیوه‌ای به پا لباس مردان شمیرانی آن زمان بود. مسن‌ترها روی قبا شال می‌بستند و جوان‌ترها بدون شال آن را می‌پوشیدند.

کد خبر 772152
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 3
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • شفیق الله قرلق IR ۱۵:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۷
    5 6
    روز عید رامهمان امام زاده بودیم درکناربرادران جعفری یکجایربه سجده شکر گذاشتیم خیلی آرامش بودواقعالذت بردیم ممنون ازمیراث خوب امامزاده وخلدمین محترم آن خداوندروح شأن راشادویادشان را گرامی نگهدارد.
  • ناشناس IR ۱۲:۰۰ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۸
    3 2
    تصویر ... سیل مربوط به امامزاده داوود است.